مامان مژگان و باباعلی و نی نی کلوچه

روزنگار زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم امروز 5 بهمن سال 92 هست ،خوب که به قبل فکر می کنم روزهای قشنگ زیادی رو دیدم و یکی از اون روزها 90/5/2 روز ازدواجم با عشقم ، علی عزیزم ،همسفرم است. بعد گذشت 1 سال تقریبا پارسال همین موقع ها بود که به فکر سه نفره شدن افتادیم و حسابی ذهنمون مشغول شد البته علی اصلا به روی خودش نمیاره ولی من می دونم اونم به اندازه من ذهنش درگیر رویاهای نی نی دار شدنمون هستش.خلاصه هر نذر و نیازی که به ذهنم می رسیده رو به درگاه باری تعالی کردم تا خدا مرحمت کنه و از چشمه ی رحمت بیکران خودش نی نی ما رو زودی بفرسته چون یه خورده طولانی شد دلم ترسید و لی چون خدا رو دارم به خودم نهیب زدم بابا تو یکی مث خدا را داری که هیچ وقت تنهات نمی ذاره...
5 بهمن 1392